
لطفا کمی از سوابق ورزشی خود برای خوانندگان بگویید؟
پدرم مشوق ورزشی ام بود و از خردسالی من را به باشگاه کاراته، تکواندو، و دیگر رشتههای ورزشی می فرستاد. سال ها پیش عضو تیم پاورلیفتینگ بانوان بودم. ولی الان در رشته بدنسازی فعالیت دارم. چهار سال پیش تیم کشورمان به گرجستان رفت که بخاطر مصدومیت زانو نتوانستم در ترکیب تیم باشم. ولی در تمرینهای تیم حضور داشتم.
چگونه به ورزش موتورسواری علاقه مند شدید و چه انگیزه ای باعث ورود شما به این رشته ورزشی دشوار شد؟
ریشه علاقه به اشتیاق فراوانم در خردسالی به دوچرخه سواری برمی گردد. من از بچگی عاشق هیجان بودم و سرعت هیجان ایجاد می کند. در موتورسواری هیجان خاصی وجود دارد و فقط کسانی که موتورسواری حرفه ای کرده اند آن را درک می کنند. البته شخصیت آدم ها با یکدیگر فرق می کند. کسانی هم هستند که احساس خاصی به موتورسواری ندارند و برای برخی نیز دلهره آور است.
ولی دلبستگی ام به موتور سواری شاید به این خاطر باشد که در سختترین شرایط زندگی ام، ورزشی بوده که آرامم کرده است. به نظرم تنها چیزی که توانسته مشکلات را برای من آسان کند و گرفتاری ها را از ذهنم بیرون براند، همین ورزش پرهیجان موتورسواری است.
سوار موتور که می شوی انگار همه چیز را فراموش میکنی. در موتورسواری همه ذهن و حواس باید متوجه مسیر و پرهیز از خطر باشد. سرعت که زیاد باشد کوچکترین حواس پرتی نتیجه ناگواری را بدنبال دارد. بنابراین ذهن آدم بطور خودکار همه تمرکز خود را متوجه حفظ تعادل روی موتور و رد کردن از موانع می کند. هنگامی که برنامه های مختلفی روی کامپیوتر اجرا شده باشد قدرت پردازش کامپیوتر گرفته می شود. ولی وقتی آنها را می بندیم و فقط با یک برنامه کار می کنیم همه قدرت پردازش کامپیوتر روی آن برنامه متمرکز می شود. ذهن انسان نیز شبیه به این است و هنگامی که درگیر کار ریسکی می شوید همه دل نگرانی ها و ناراحتی ها را می بندد و خودش را متمرکز به انجام مهمترین کار یعنی جلوگیری از آسیب دیدن و حفظ سلامت بدن می کند. این کار را هم خود بخود انجام می دهد. در واقع ما نمی توانیم مانند کامپیوتر خودمان را سبک کنیم و برنامه های مزاحم کار اصلی را ببندیم. این کار را خود ذهن هنگامی که با موقعیت دشوار و پرمخاطره روبرو می شود انجام می دهد.از کی موتورسواری را شروع کردید؟
۱۲ سال پیش اتفاقی و در یک تصادف با موتورسیکلت آشنا شدم. علاقه ام به این رشته ورزشی با تصادف شروع شد. بعد از آن همیشه مجله های خارجی موتورسواری را می خریدم . خبر نداشتم در ایران نیز بانوانی هستند که در رشته موتورسواری فعالیت می کنند. آن زمان تعداد بانوان موتورسوار زیاد نبود و اگر انگیزه شخصی ام برای پیگیری نبود چه بسا تنها و مایوس می شدم. اما با سرسختی به راهم را ادامه دادم و و هر روز آماده تر شدم و در این رشته بیشتر پیشرفت کردم. این ماجرا به جایی رسید که بعد از 12 سال الان خودم مربی شده ام و شاگرد دارم. من موتورسواری را در شهران یاد گرفتم و الان هم مربی همانجا هستم. علاقه مندان را در پیست شهران آموزش می دهم. در پیست استادیوم آزادی هم به عنوان اولین کمک مربی انتخاب شده ام.
الان تنها خانمی که به صورت مرتب در پیست آموزش می دهد من هستم. خانم های علاقه مند به این رشته می توانند از طریق اینستاگرام به من پیام بدهند تا برای آموزش ثبت نام شوند. امیدوارم روزی برسد که دیگر مربیان زن نیز حضور پیدا کنند و این رشته رونق بگیرد و برای کشور در سطح جهانی مدال آور باشد. خوشبختانه روند پیشرفت در این پنج سال امیدوارکننده بوده است.
با چه نوع موتورسیکلتی کار کرده اید و چه مقام هایی بدست آورده اید؟
با انواع موتور شامل موتور 1000 موتور 600 سی سی اس دی بی 130 و 250 کراس و250 ریس و 125 ریس کار کرده ام. در چهار سال گذشته تا الان هفت مقام دارم که پنج مقام مربوط به تهران و دو مقام کشوری در سال 1398 یکی برای موتور کراس و دیگری برای موتور ریس است. امسال هم که مسابقات برگزار نشد.برخورد خانواده با این قضیه چگونه بود؟ در این خصوص مشکلی نداشتید؟
خانواده از ابتدا مخالف نبودند ولی آسیب هایی که بتدریج اتفاق می افتاد آنها را نگران و وادار به مخالفت کرد. آنها نگران سلامت ام بودند نه اینکه با موتورسواری مشکلی داشته باشند. الان دیگر با آنها مشکل ندارم و بمرور با این موضوع کنار آمدند. پدرم نظامی بازنشسته است و شغل اش نشان می دهد که هم اهل ورزش و فعالیت است و هم ریسک پذیر. همانطور که گفتم پدرم از خردسالی من را به کلاس های ورزش های رزمی می برد. من در همه این ورزش ها موفق بودم ولی در هیچ کدام هیجانی را که دوست داشتم تجربه نمی کردم تا اینکه دوچرخه سواری را تجربه کردم و بعد که بزرگ شدم موتورسیکلت. این را بگویم که در این ورزش آسیب زیادی دیده ام. رباط صلیبی ام پاره شد و مجبور به عمل شدم . دست و کتف ام هم شکست و من را یک سال و خوردهای خانه نشین کرد.
مقاوم بوده اید. هر کدام از این مشکلات برای منصرف کردن خیلی ها کافی است.
شاید یکی از دلایل این بود که نشان دهم خانم ها ناتوان نیستند. در موتورسواری که اینطور بود. در کار نیز بدنبال شغلی رفتم که مرتبط با صنعت خودرو بود و بیشتر مردانه محسوب می شد. در صنایع تولیدی ایران خودرو کار کردم و سرپرست بخش مرتبط با تولید شدم. تجربه تکنسین سیم کشی سامانه برق خودرو را هم دارم و این کار را خیلی دوست داشتم. در این رشته بانوان کمی وارد می شوند.مشکلات پیش روی رشته شما چیست؟
مشکلات تا دلتان بخواد در این رشته هست. چه در مورد برگزاری مسابقات باشگاهی و چه در مورد رفت و آمدهای موتورسواری که هزینه زیادی به ما تحمیل می کند. اما بزرگترین مشکل ما گواهینامه موتور سواری بانوان است که متاسفانه به خانم ها داده نمی شود. بنابراین برای تردد از منزل تا پیست مجبوریم موتورسیکلت را با وانت حمل کنیم که هزینه دارد. این رشته نوپایی است و سال ها طول می کشد همه مشکلات برطرف شود. امیدوارم روزی برسد ما در سطح جهانی مسابقه بدهیم و مدال بیاوریم.
مشکل دیگر ما بیمه درمانی است. نیازی به توضیح ندارد که در هر فعالیت ورزشی احتمال آسیب دیدگی وجود دارد. موتورسواری هم همینطور و بخصوص احتمال آسیب دیدگی در رشته موتورکراس کم نیست. من در 12 سالی که درگیر رشته موتورسواری شده ام زیاد آسیب دیده ام و تقریبا می توانم بگویم جایی از اعضای بدنم نیست که مصدومیت ندیده باشد. تنها بیمهای که ما را حمایت میکند بیمه ورزشی است. ولی در همین مورد نیز نتوانستم برای درمان پاره گی رباط صلیبی از بیمه استفاده کنم. فکر می کنم باید تسهیلات بیشتری به ورزشکاران بدهند. همین ورزشکاران اند که نام و پرچم کشورمان را در دنیا مطرح می کنند و اعتبار می آورند.
برخورد مردم را چگونه می بینید؟
برخوردهای این سالها خیلی خوب بوده است. دید مردم نسبت به ورزشکاران خیلی خوب است. من همیشه فکر میکردم اگر خانم موتورسوار را ببینند برایشان عجیب باشد. ولی انصافا کمتر شاهد دید منفی بودم و همیشه می دیدم آقایان با دید مثبت به ما نگاه می کردند. حتی خیلی ورزشکاران موتورسوار هستند که همسران شان را تشویق میکنند که ببینید فلان خانم داره موتور سواری میکنه. تو هم میتونی یاد بگیری. من خودم تابحال به یکی دو تا از این بانوان آموزش داده ام.با توجه به علاقه ای که به کار فنی داشته اید آیا با تعمیرات فنی موتورسیکلت هم آشنا هستید؟
مدتی توی مکانیکی موتور سیکلت خیابان قلمستان کار کرده ام. می خواستم تعمیرات موتورسیکلت را یاد بگیرم. آنجا با تعمیرات ابتدایی موتور و گیربکس آشنا شدم. تعویض روغن و زنجیر و کارهای اولیه را یاد گرفتم ولی بخاطر مردانه بودن محیط نتوانستم ادامه دهم و به تعمیرگاه دیگری در محل کارم که تکنسین برق بودم، رفتم. بعد از پایان ساعت کار برای یادگیری تعمیرات موتورسیکلت می رفتم ولی آنجا هم بخاطر برخی مشتری های مرد راحت نبودم و پس از مدتی از خیرش گذشتم.نکته با خاطره ای دارید که بخواهید به صحبت هایتان اضافه کنید؟
سالهای قبل که وارد این رشته شدم روزی در پیست از دور آقایی را دیدم که با موتورکراس از بلندی تپه پایین می آمد. قد کوتاهی داشت و لاغر اندام بود ولی حرکاتی که با موتور میکرد جذاب و دیدنی بود. کنجکاو شدم ببینم این موتورسوار ماهر چه کسی است و آیا می توانم نکته ای یا فنی از او یاد بگیرم. هنگامی که برای استراحت به جایگاه تماشاچیان رفت و کلاه کاسکت را از سرش برداشت دیدم پیرمرد ۷۰ ساله ای است. شاه غلام یکی از پیرترین آدم های رشته موتور کراس و در کارش فوق العاده بود. متاسفانه ایشان در همان سال به رحمت خدا رفتند و فرصتی نشد که با ایشان گفتگو کنم یا چیزی بپرسم.
من حسرت مسافرت و جهانگردی با موتورسیکلت را دارم. می خواهم طبیعت زیبای ایران و کشورهای خارج را ببینم. اما بخاطر نداشتن گواهینامه نمی توانم. امیدوارم روزی برسد که این مشکل نیز با سرپنجه تدبیر مسئولان حل شود.
به تمام بانوان سرزمینم که این مصاحبه را میخوانند می خواهم بگویم هیچ چیز نمی تواند مانع شود که آدم ها به آرزوهای معقول خود نرسند. ولی باید تلاش کنند و تصور نکنند سن یا موقعیتی که دارند می تواند مانعی جدی برایشان باشد. من این برداشت را اشتباه می دانم. آدمیزاد با پشتکار و تلاش می تواند به هدف اش برسد. در هر رشته و زمینهای که علاقهمند هستند با پشتکار و تلاش آن را دنبال کنید. شاید درسی باشد برای آدمهای دیگر و نسل های آینده.