ادونچر و سفردانشنامهمعرفی کتابموتورسواری

در سرزمین مردمان نجیب

یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران

کتاب «در سرزمین مردمان نجیب: یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران» در پاییز 1400 از سوی نشر جام جم روانه بازار شد. این کتاب که نام آن به زبان اصلی U Zemlji Plemenitih Ljudi می باشد، خاطرات سفر آقای هرویه روپ چیچ (Hrvoje Rupčić) موسیقی دان اهل کشور کرواسی در دو سفر به ایران است. وی در این کتاب که سال 2020 چاپ شده، بیشتر به نقل مشاهدات از ایران و ایرانیان و کمتر به تجربه موتورسواری پرداخته است.

در سرزمین مردمان نجیب یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران

آقای روپ چیچ در ابتدای کتاب می گوید: “موتورسواری را دیر و ده سال پیش در اواخر دهه چهارم زندگی شروع کردم اما خیلی زود عشق به این نوع سفر در من گسترش یافت و بعد از یکی دو سال به همه مناطق ممکن سفر کردم.”

برداشت او در این دو سفر از ایران و برخوردهای نجیبانه مردم مثبت است و در جای جای کتاب به نیکی از مردم ایران یاد می کند. در بخش هایی جسته و گریخته نکات مفیدی در مورد سفر با موتورسیکلت یافت می شود. “.. به طرف مرز ایران حرکت کردم. دفترچه کارنه دو پاساژ حکم گذرنامه موتورسیکلت ام را داشت. این ضمانتی است که در کرواسی انجمن اتوموبیل رانی صادر کرده برای اینکه موتورسیکت ام را به کراواسی برگردانم …. برای خروج از ترکیه مشکلی نداشتم. از مرز ها و از بازرسی های توام با سوظن متنفرم. گویی همه مجرم هستند …. وارد بخش ایرانی مرز شدم. در این سوی مرز به آدم های مختلفی برخوردم که پیشنهاد می کردند در ازای مبلغی پول راهنمای مراحل کار در گمرگ باشند. یک موتورسوار اهل کرواسی که سه بار به ایران سفر کرده بود به من گفت حواسم را به آنها جمع کنم چون نیازی به این ها نیست. فقط با مسئولین مرز باید در ارتباط باشم …. ایرانی ها روند ورود موقت وسیله نقلیه به ایران را عامدانه یا اتفاقی پیچیده کرده اند. اگر با اتوبوس آمده بودیم خیلی زود از مرز رد می شدیم اما با موتورسیکلت کارمان بدل به گره کوری شد.

برای گرفتن سه امضا روی کارت در سه جای مختلف و از سه مسئول محتلف از این طرف به آن طرف سرگردان بودیم تا نهایت چهارمین و اصلی ترین امضا را گرفتم. بعد یک بار دیگر برای صدور ویزا به جایی فرستادند که گپی گذرنامه بگیریم و بعد ما را همراه گذرنامه هایمان به جای دیگری فرستادند تا نام مان را روی برگ کاغذ معمولی ثبت کنند. اگر همراهم ترکی بلد نبود به مشکل می خوردم. در تمام این مدت این آدم ها دنبالم می آمدند و مرتب پیشنهاد تبدیل پول و خدمات دیگر می دادند …حداقل سه ساعتی تلف شد تا از مرز ترکیه و ایران عبور کردم. زمانی که فکر کردم کار تمام شده کاغذی دست ما دادند تا مشخصات موتورسیکلت را بنویسیم و آن را به اولین ایستگاه ایست بازرسی پلیس بدهم. قبل از این پلیس ما را به ساختمانی برد تا بیمه ایرانی بگیریم و دوباره آدم های مشکوک سر رسیدند …

قیمت ها در ایران بسیار ارزانتر از تصور ما بود قیمت پر کردن باک موتورسیکلت ام کمتر از قیمت یک لیتر بنزین در کراوسی بود … بنزین بیست برابر کمتر از قیمتی است که ما در اروپا می پردازیم …جاده ها پر از سرعت گیر بودند که یک باره جلو آدم سبز می شدند …. هنگام استراحت پیامکی از دوستم رسید. فهمیدم در دقیقه نود موفق به ورود به ایران شده ام زیرا دولت ایران درست در روز ورود ما به ایران ورود موتورسیکلت های بالای 250 سی سی را ممنوع کرده است و پلنگ سیاه من 650 سی سی است.

در بجنورد

“اگر تا اینجای سفر برای مردم ایران موجوداتی عجیب و غریب بنظر می رسیدیم حالا با رسیدن به نقاط شرقی ایران بیش از پیش جلب توجه می کردیم. یکی از تفریحات ما پارک موتورسیکلت روبروی ورودی رستوران بود. مردم آرام آرام دور آن جمع می شدند. همیشه یک نفر خم می شد زانو می زد و سرتاپای موتورسیکلت را برانداز می کرد. گویی ما با یک سفینه فضایی آمده ایم. شاید علت این کنجکاوی آن بود که همه نشانه های موتورسیکلت را پوشانده بودیم و کسی که آشنایی با موتورسیکلت نداشت نمی توانست بفهمد ساخت چه شرکتی است. من حتی اسم موتورسیکلت را با نواری پوشانده بودم. همین کار را با کلاه های ایمنی، صندوق های موتور، چمدان و چیزهای دیگر کرده بودم. من به این کار عادت دارم چون هر چه می خرم مال خودم است و ربطی به شرکت سازنده ندارد.”

نویسنده در اینجا به شگفتی مردم ایران از دیدن زن همسفرش اشاره و می نویسد: “زنی که با کلاه ایمنی سوار موتور باشد عامل دیگری برای شگفتی ایرانی هاست. هنگامی که مامایوآنیتا کلاه کاسکت را از سر بر می دارد و از زیر آن زنی نمایان می شود همانند لحظه فرود یک آدم فضایی روی زمین است”.

در سرزمین مردمان نجیب یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران

حادثه در نیشابور

.”… در ادامه راه به نیشابور رسیدیم و به  سمت مسجد چوبی شهر رفتیم … هنگام ورود به مرکز شهر وقتی به یکی از سرعت گیرها رسیدم ناگهان ترمز کردم و در یک لحظه من و مامایوانیتا پخش زمین شدیم. صدای برخورد آهن و شکسته شدن پلاستیک بلند شد. چند ثانیه ای طول کشید تا به خود بیاییم و بفهمیم چه شده است. مصدومیت جدی نداشتیم ولی از زانوی مامایوآنیتا خون می آمد و شلوارش پاره شده بود. آرنج من هم خراشیده بود. طلق موتور شکسته شده بود و چند تکه پلاستیکی دیگر. وسایل و کیف هایی که به موتور بسته بودیم شدت زمین خوردن را گرفته بود. مجبور شدیم همه وسایل را باز کنیم تا دوباره موتور را روی جک بگذاریم و در این مدت رهگذران از ما  می پرسیدند آیا به کمک نیاز داریم و نیاز به بیمارستان داریم …. وقتی مطمئن شدم موتور بدون مشکلی روشن می شود خیالم راحت شد.

در سرزمین مردمان نجیب یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران

یک کیلومتر از محل حادثه دور نشده بودم که چشمم به یک مغازه موتورسازی افتاد … نگه داشتم و به تعمیرکار اشاره کردم طلق موتور شکسته است. و سری تکان داد و آن را داخل کارگاه اش برد و بقیه قسمت ها را نیز از موتور جدا کردم. او با سوراخ کردن و اتصال آن ها با سیم شروع کرد. کارش فوق العاده بود. کارمان با طلق که تمام شد بخش های شکسته را نشان اش دادم و او آن ها را با چسب و سیم محکم کرد. درمدت یک ساعت موتور مثل قبل از حادثه بود. آخر کار هم لاستیک ها را بازرسی کرد. نمی خواست از ما پولی بگیرد ولی در نهایت قبول کرد 15 هزار تومان بگیرد که معادل 10 کونا می شود. من دو برابر دادم.

در سرزمین مردمان نجیب یادداشت های روزانه موتوسوار کرووات از سفر به ایران

دست خدا همرامان بود. هزاران کیلومتر دور از وطن در کشوری که هیچ تعمیرگاه مجازی برای موتور ما ندارد زنده و سالم بودیم و غیر از چند خراش مشکلی نداشتیم. شانس آوردیم که خودروی پشت ما نبود که ما را زیر بگیرد یا به ما بزند.

این اولین زمین خوردنم با موتورسیکلت بود. می گویند موتورسیکلت سوارها دو دسته اند. آنهایی که زمین خورده اند و آن هایی که قرار است زمین بخورند.”

نویسنده در مورد موتورسیکلتی که دارد هیچ توضیحی نداده است ولی با استفاده از عکس روی کتاب و کمی تلاش مدل و سازنده آن را پیدا کردیم. پلنگ سیاه آقای روپ چیچ یک سوزوکی SV650S کاستوم شده است. این موتورسیکلت از نوع خیابانی(street) است نه ادونچری. موتورسیکلتی دو سیلندر، آب-خنک با حجم انجین 645 سی سی، بیشینه توان 75 اسب بخار در دور 8400 و گشتاور 64 نیوتن متر در دور 6400.

مستند ویدیویی سفر آقای روپ چیچ و همراهش که از زاگرب شروع شده و به ایران رسیده درچندین قسمت در یوتیوب قابل مشاهده است. بخش ایران سفر او شامل سه مستند ویدیویی است. کلیپ زیرگوشه ای از یکی از این مستندها است. برای مشاهده کامل این روایت تصویری می توانید ازطریق این لینک وارد شوید و بخش های مربوط به سفر وی به ایران را انتخاب کنید. لازم به ذکر است که زبان اصلی فیلم کرووات می باشد.

حسن شیرزادی

نویسنده و مترجم، دوستدار دنیای موتور و موتورسواری

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا